جمهوری اسلامی برای سرکوب در جهت ادامهی حکومت بر کشور ما ایران، از نیروهائی استفاده مینماید که در کاربرد وحشت و خشونت شاید در تاریخ معاصر جهان کمتر نقطهای را بتوان یافت که اینچنین بیپروا و در معرض چشمان جهانیان به چنین جنایاتی دست میزنند.
این نیروها به چهار دسته تقسیم میشوند:
1- نیروی انتظامی.
2- نیروهای بسیج.
3- گارد ویژهی سپاه.
4- چماقداران.
سه نیروی نخست را همگان میشناند، اما چهارمین نیرو و ابزار جمهوری اسلامی که از آنها با عنوان لباس شخصیها یاد میکنند،دارای ویژهگیهائی هستند که با سه نیروی دیگر تا حدودی تفاوت دارند.
به نظر میرسد که دامنهی اختیارات این نیروها بسیار وسیع و شاید هم بینهایت باشد، همانگونه که در قضیهی حمله به کوی دانشگاه چه در گذشته و چه اخیراً به نظر میرسد که نزدیکترین شخصیتها به خامنهای نیز توانائی مقابله با آنها را ندارند؛ نمونهی بارز چنین ادعائی گفتههای رئیس فعلی مجلس پس از حملهی آنها به کوی دانشگاه و کشتن چندین نفر از فرزندان ایرانزمین بود، او قول داد که پیگیر برخورد با عاملین این حمله شود، اما نه تنها برخوردی را شاهد نبودیم بلکه سکوتی کر کننده را از جناب آقای لاریجانی و برادرش شاهد هستیم.
آنگونه که از ظواهر این مسئله برمیآید این نیروها از کوچکترین عاطفهی انسانی بهره نبردهاند، برای من غیر قابل قبول است افرادی که در طول زندگی از عطوفت مادری و خانوادگی برخوردار بودهاند چنین بی رحمانه با انسان و انسانیت برخورد نمایند؛
پس برای شناخت آنها چند گزینه پیش پای ماست:
1- جمهوری اسلامی از پرورشگاهها و جاهائی مانند آن، بچههای بیگناه و معصوم را گرفته و آنها را در اماکنی خاص پرورش میدهد بهگونهای که آنها را با الفبای عطوفت، شفقت و مهربانی بیگانه میسازد؛ درست مانند پرورشدهندگان سگهای درنده که فقط رحم را از صاحب خویش دیده است.
2- این افراد انسانهائی هستند که حاضرند بخاطر رسیدن به زندگی بهتر همه چیز خویش را فدا نمایند؛ جمهوری اسلامی آنچنان آنها را شستشوی مغزی داده که خامنهای را تا حد خدا میدانند و حاضرند در راه او دست به همه چیز بزنند؛ آنها پیرو این گفته از خمینی هستند که مصلحت حکومت بالاتر از همه چیز است.
من احتمال سومی را برای شناخت آنها نمی بینم.
اگر هر یک از این دو احتمال را در نظر بگیریم، آنچه که بین آنها مشترک میباشد این است که جمهوری اسلامی موفق شده انسانیت را از آنها بگیرد و آنها انسانیت را تنها در اطاعت از ولی فقیه میدانند.
پس:
چنین انسانهائی تنها هویتی که برایشان بیان شده گوش به فرمان ولی فقیه بودن است.
از سوئی دیگر اینها نیز از لحاظ بدنی انسان هستند؛ پس مانند سایر انسانها برای از گرفتن هویت جدید خوشحال خواهند شد؛ یکی از این هویتها، ما خود با زبان خویش به آنها میدهیم، افراد لباس شخصی؛
آیا به خود اندیشیدهایم که ممکن است همین نیروها از چنین هویتی راضی باشند؟
آیا به خود نیاندشیدهایم که دادن هویت لباس شخصی به چنین انسانهائی، آنها را در ادامهی راهشان جسورتر نماید؟
مگر نه اینکه من و تو هم لباس شخصی هستیم؟
به نظر من بهترین لفظی که میتوان برای آنها بکار برد لفظ چماقداران است.
پس بیائیم و از این به بعد تصمیم بگیریم که دیگر برای این چماقداران رژیم هویت ندهیم.
برای پیشرفت سختافزاری کشور، باید از نرمافزار شروع نمود.
بايگانی وبلاگ
۱۳۸۸ دی ۵, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر